اشاره: در مورخه 12 تیرماه سال جاری در روزنامه جوان گفت و شنودی با آقای صادق زیباكلام درباره سالگرد حمله آمریكا به هواپیمای مسافربری ایرانی منتشر شد كه نكاتی درباره وقایع روز 28 مرداد 1332 و نقش و وضعیت نیروهای مذهبی و ملی را در خود داشت. از آنجا كه نكات مطروحه توسط وی جای نقد و تأملی جدی دارد، در این باره با اندیشمند و پژوهشگر ارجمند، حضرت آیتالله سید هادی خسروشاهی گفت و شنودی انجام دادهایم كه نتیجه آن در پی میآید.
آقای صادق زیباكلام در گفتوشنودی با روزنامه جوان و البته در اثبات«محق بودن نیروی دریایی آمریكا در شلیك به هواپیمای مسافربری ایران در سال 67!» نكتهای را هم درباره نهضت ملی مطرح كردند كه در خور نقد و تأمل جدی است. وی در این مصاحبه گفته است: «شما هیچ وقت نخواهید توانست به واقعیت كودتای 28 مرداد پی ببرید تا زمانی كه بدانید از 8 صبح تا 2 بعد از ظهر، طرفداران دكتر مصدق و آیتالله كاشانی كجا بودند؟!» جنابعالی به عنوان یكی از شاهدان و نیز پژوهندگان تاریخچه نهضت ملی، به این انگاره چه پاسخی دارید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. به نظر بنده، این نوع اظهارات از عوارض به هر قیمت و همیشه «در صحنه بودن» است! كه هر چند وقت یك بار گریبان دوست عزیز ما، جناب آقای دكتر صادق زیباكلام را میگیرد. ایشان هر بار كه حرفی از كودتای 28 مرداد به میان میآید ـ و فرقی هم نمیكند كه این حرف را یك ایرانی ملیگرا بزند یا یك آمریكایی جدیدالحدوث كه خیال رئیسجمهور شدن به سرش زده است ـ گریزی به صحرای كربلای 28 مرداد میزند و از خود میپرسد: «طرفداران دكتر مصدق كه از صبح دیدند دارد كودتا میشود كجا بودند؟ آیتالله كاشانی به مصدق نوشت كه سرلشكر زاهدی میخواهد كودتا كند، ولی خودش برای اینكه جلوی كودتا را بگیرد، كاری نكرد! طرفداران دكتر مصدق، ملیگراها، آیتالله كاشانی، نواب صفوی، فدائیان اسلام، مجمع مسلمانان مجاهد و بقیه كجا بودند؟»
معلوم میشود ایشان حوادث تاریخ را نمیخوانند و نمیدانند كه در طول 28 ماهی كه «پیشوا»! حكومت را در اختیار داشت، چه بر سر این همپیمانان و همكاران ایشان آمد و چگونه همگی از عرصه سیاست كنار نهاده شدند و تصور میكند در این مدت هم همچنان همان روحیه همكاری و همراهی بین دكتر مصدق، آیتالله كاشانی و دیگران برقرار بوده است!
تبیین آن شرایط و بلاهایی كه توسط حكومت «پیشوا» بر سر سردمداران نهضت ملی ایران آمد، شاید جناب دكتر و همفكران ایشان را به تأمل و تعمق و مخصوصاً رعایت انصاف درباره شخصیتهای تاریخی برانگیزد. شنیدن گزارشی در این باره از جنابعالی و در این مقام برای ما مغتنم است.
انشاءالله! به همین دلیل به نكاتی اشاره میكنم و امید دارم دوستان پژوهشگر، معدود افرادی را كه از آن دوران باقی مانده و شاهد قضایا بودهاند، گرد هم جمع كنند و تا مختصر حافظه تاریخی آنها هم از بین نرفته است، حقایق را از زبان آنها بشنوند! آقایان اعضای جبهه ملی خیلی زود فراموش كردند كه اگر مبارزات مستمر و قاطع و فتوای آیتالله كاشانی نبود، نه «بانك ایران و انگلیس» در تهران تعطیل میشد، نه حماسه 30 تیر به وقوع میپیوست، نه وكلای مجلس جرأت امضای قانون ملی شدن صنعت نفت را پیدا میكردند و نه موارد دیگری از این دست اتفاق میافتاد. آنها خیلی زود فراموش كردند اگر اقدامات به قول آیتالله طالقانی شجاعانه، مسلحانه و انقلابی فدائیان اسلام نبود كه «رزمآرا» و پیش از آن «هژیر» را از سر راه برداشتند و زمینه برگزاری انتخابات آزاد و ملی شدن صنعت نفت را فراهم كردند، دوستان نمیتوانستند زیر علم نهضت ملی نفت بایستند و سینه بزنند و همه افتخارات را به نام خود ثبت كنند! این طیف با كمال بیانصافی عناصر اصلی تشكیلدهنده نهضت را كنار گذاشتند و البته وقتی میدان از این عناصر مخلص خالی شد، خود نیز قادر نبودند نهضتی را كه با آن همه تلاش و خون دل حاصل شده بود، حفظ كنند.
جناب «پیشوا» در ماههای پایانی زمامداری خود، در اقدامی حیرتانگیز مجلس را منحل كرد و سپس رفراندوم بیحاصلی را كه اكثر اعضای جبهه ملی هم با آن مخالف بودند برگزار كرد و در پاسخ به انتقاد درست دكتر سنجابی گفت: «حضرتعالی ظاهراً امروز چرس كشیدهاید!» خلیل ملكی هم از رفتار دكتر مصدق دل خوشی نداشت و جناب پیشوا هیچ یك از پیشنهادهای او را هم نپذیرفته بود. به او گفت: «آقای دكتر! این راهی كه حضرتعالی میروید به تركستان نیست و به جهنمستان است، ولی تا آنجا هم با شما میآییم!»
آقای زیباكلام میپرسد در كودتای 28 مرداد اعضای جبهه ملی كجا بودند؟ واقعاً شاید بد نباشد كه بدانیم آنها در این روز كجا بودند و چه میكردند؟
جواب سؤال ایشان بسیار روشن است. آنها همراه «پیشوا» فرار كردند! پیشوا نه خودش از مردم خواست به خیابانها بریزند، نه اجازه داد كس دیگری مردم را به قیام دعوت كند و نه حتی به حزب توده اجازه داد كه با مخالفان مقابله كند. دكتر كیانوری به خود بنده گفت: «وقتی به دكتر مصدق گفتیم اجازه بدهید اقدامی كنیم، ایشان گفت صلاح نیست و خون و خونریزی میشود! و روز قبل از كودتا هم دستور داده بود كه 300 نفر از كادرهای حزبی را به خاطر تظاهرات خیابانی بازداشت كنند.» بعدها بعضی از اعضای حزب توده، از جمله شادروان احمد منزوی به بنده گفتند: «ما در خانههایمان منتظر دستور حزب برای ریختن به خیابان بودیم، اما خبری نشد!»
سؤال دیگر دكتر زیباكلام این است كه چرا آیتالله كاشانی اقدامی نكردند؟ به راستی واكنش آیتالله به وقایع این روز چه بود؟
آیتالله كاشانی میتوانست كاری بكند و نكرد؟ ایشان پیش از آن كم امتحان خود را پس داده بود؟ قضایای 30 تیر، بركناری قوام و روی كار آمدن مجدد «پیشوا»! جز با تلاش و شجاعت آیتالله كاشانی صورت گرفت؟ وقتی ایشان پیش از كودتا برای دكتر مصدق یادداشت میفرستد كه مراقب باشید، وقوع كودتا محتمل است و «پیشوا»! با كمال نخوت میگوید: «بنده مستظهر ـ مستظهر هم نه، مستحضر ـ به پشتیبانی ملت هستم!» چه كاری از دست آیتالله كاشانی برمیآمد؟ دكتر مصدق واقعاً باورش شده بود كه همه مردم با او هستند و ارتش در اختیار اوست و شاه هم جرأت! نمیكند او را عزل كند. او پیشاپیش و عملاً زمینهای برای اقدام آیتالله كاشانی باقی نگذاشته بود. روزنامههای ملیگرا و عناصر و عوامل وابسته به «پیشوا»! برای خانهنشین كردن آیتالله كاشانی از هیچ تلاشی فروگذار نكردند و كار را به آنجا كشیدند كه آیتاللهی را كه در عراق علیه نیروهای اشغالگر انگلیس جنگیده و از طرف آنها محكوم به اعدام و مجبور به فرار به ایران شده بود، «جاسوس انگلیس» نامیدند! البته قبل از آن انگلیسیها این مرد بزرگ را جاسوس آلمان نامیده و به همین جرم دستگیر و تبعید كرده بودند. بعد هم در ماجرای ترور شاه توسط ناصر میرفخرایی- خبرنگار روزنامه پرچم اسلام- متهم به نقش داشتن در نقشه ترور شاه شد و جناب سرتیپ دفتری ـ كه چند روز قبل از كودتا توسط شخص «پیشوا»! رئیس كل شهربانی شد و بعد هم در كودتا نقش مستقیم داشت ـ ایشان را دستگیر و به لبنان تبعید كرد! چنین مرد بزرگ و مبارز و شجاعی به بركت روزنامهنگارانِ جناب «پیشوا»، یعنی نشریات پرخاش، جبهه، شورش و. . . جاسوس انگلیس شد و در كاریكاتورها و طرحهای شرمآور، روی عمامه او پرچم انگلیس كشیدند! آیتاللهی كه به بركت تلاشهای جناب «پیشوا»! و اعوان و انصارش به این روز درآمده است، چگونه میتواند مردم را به قیام علیه كودتا فرا بخواند؟ خاطرم هست چند سال پس از وقایع نهضت ملی، من و مرحوم علی حجتی كرمانی از قم برای دیدار آیتالله كاشانی به محله پامنار تهران رفتیم. حضرتشان برای اقامه نماز جماعت عازم مسجد بود. وضعیت به شكلی درآمده بود كه در مسجد فقط سه نفر پشت سر ایشان ایستاده بودند كه با ما شدند پنج نفر! آیا این آیتالله كاشانی میتوانست مثل روز 30 تیر كفن بپوشد و راه بیفتد و همه مردم تهران پشت سرش حركت كنند؟ كسانی كه با تخریب و ترور شخصیت آیتالله كاشانی تیشه به ریشه نهضت ملی نفت و حتی تیشه به ریشه خود زدند، بد نیست برگردند و ببینند چه كردند و چه توشهای برگرفتند.
البته خدمات بعضی از حضرات ملیگرا به مرحوم آیتالله كاشانی به همین جا هم ختم نشد و چون باید در این میانه سهمی هم به ولینعمت خود یعنی آمریكا میرسید، كتاب «كودتا» نوشته یك روزنامهنگار مجهولالهویه آمریكایی را به دفعات چاپ كردند تا ثابت كنند كه گویا یك احمد آرامش نامی، 10 هزار دلارِ به دست آیتالله كاشانی رسانده است تا در كودتا شركت كند! و لابد حضرات از وضعیت مالی آیتالله كاشانی در تمام طول عمر و بهویژه در واپسین روزهای حیات، بهتر از حضرات ملیگرا خبر داشتند، چون برای پنهان كردن دم خروس این جمله را هم افزودهاند كه «اما نفهمیدیم آیا این پول سرانجام به دست آیتالله رسید یا نه؟!» البته دوستان ما در ایران اصرار عجیبی دارند كه رسیده است تا از حمایت و عنایت آمریكا بینصیب نمانند.
دكتر زیباكلام سراغ شهید نواب صفوی و فدائیان اسلام را هم در روز 28 مرداد گرفتهاند. ایشان در آن روز كجا بودند؟
لابد كسی به استحضار ایشان نرسانده است كه شهید نواب صفوی و یارانش به لطف دوستان ملیگرا، به اتهام تخریب یك مشروبفروشی در شمال كشور در دوران قبل! دستگیر و زندانی شده بودند و بهرغم تمام وساطتها، 20 ماه از حكومت 28 ماهه «پیشوا» را در زندان بودند! بعد هم كه عدهای از فدائیان اسلام به عنوان اعتراض به این دستگیری ظالمانه در زندان تحصن كردند، توسط پلیس ملیگرا و با یاری همپیمانان حزب توده، مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و در یك محاكمه دستهجمعی استالینی، یكجا و به طور فلّهای به شش ماه زندان محكوم شدند! لابد جناب دكتر متوجه شدند فدائیان اسلام كجا بودند؟ البته خوشبختانه شهید نواب صفوی كه سه ماه قبل از كودتا از زندان آزاد شده بود، از طرف شهید سید قطب برای شركت در مؤتمر اسلامی قدس به عمان دعوت شد و به عراق و سپس اردن رفت و پس از پایان كنفرانس به دعوت سید قطب و اخوانالمسلمین به مصر رفت و سپس به لبنان و سوریه سفر كرد و موقع بازگشت در عراق بود كه در ایران كودتا شد! باید خدا را هزار بار شكر كرد كه نواب در آن ایام در ایران نبود، وگرنه سهمی هم از پیروزی كودتا نصیب او میشد! البته وقتی برگشت، طبق معمول آرام ننشست و اولین اعلامیه را علیه كودتاچیان داد و در جلسهای در منزل آیتالله زنجانی اعلام كرد كه فدائیان اسلام در اقدامات علیه كودتا، نهایت همراهی و همكاری را با «نهضت مقاومت ملی» خواهند كرد. امیدوارم برای جناب دكتر معلوم شده باشد كه اولاً: نواب صفوی كجا بود و ثانیاً: چرا فدائیان اسلام نتوانستند علیه كودتا اقدام كنند؟!
حیف است جناب دكتر این نكته را هم ندانند كه آیتالله كاشانی در آستانه انحلال مجلس هفدهم و به دلیل اینكه امكان هرگونه اظهارنظر از ایشان سلب شده بود، در منزل خودشان در پامنار، صرفاً یك جلسه سخنرانی برگزار كرده بود، اما ناگهان و به شیوهای كاملاً خودجوش! عدهای از مردم! ـ كه معلوم شد پانایرانیستهای هوادار پیشوا بودند ـ با چماق، آجر و سنگ از در و بام و هوا به مردم حمله كردند و فردی از مریدان ایشان به نام محمد حدادزاده را هم كشتند! این عناصر خودجوش دستگیر شدند، ولی هرگز محاكمه نشدند! گمان نمیكنم جناب دكتر به شواهد بیشتری برای دریافتن مطلب نیاز داشته باشند.
وقتی این حرفهای جناب دكتر را میخوانم انصافاً دلم میسوزد، چون بیشتر نوشتههای ایشان را خواندهام و با برخی از آنها همعقیده هستم، اما با این رفتارها، خود به خود یاد قضیه شركت شیخ محمدباقر كمرهای و سید علیاكبر برقعی قمی كه هر دو روحانی بودند و در فستیوال صلح بخارست به دعوت جمعیت هواداران صلح وابسته به حزب توده میافتم كه گویا بهطور مشروع! در آنجا به تماشای حركات موزون دختركان كمونیست هم نشستند و وقتی به ایران برگشتند، جریدهای خطاب به آنها نوشت:
«جناب شیخ! شنیدهام كشیش دیر شدی
خوشا به حالت عجب عاقبت به خیر شدی!»
همانطور كه اشاره كردم اصرار بر حضور همیشگی در صحنه انسان را دچار این عوارض میسازد كه جای تأمل، تعمق و عبرت است.
متشكریم كه وقت خود را در اختیار ما قرار دادید.