اشاره: حجت الاسلام والمسلمین استاد سید هادی خسروشاهی، اولین رئیس دفتر حفاظت منافع ایران در قاهره پس از انقلاب اسلامی در گفت و گویی به بررسی سیاست های سلفی های مصر و پیشینه فعالیت های آنها پرداخت. وی معتقد است که سلفی های مصر و اخوان المسلمین با وجودی که هر دو گروه هایی اسلامگرا هستند اما تفاوت های بنیادینی با هم دارند، از جمله اینکه اخوان در واقع نماینده «اسلام معتدل» در منطقه است، ولی سلفی ها اغلب روش های افراطی در همه زمینه ها را دنبال می کنند. برای نمونه می توان اشاره کرد که سلفی ها در امور دینی خیلی متحجر هستند و هر نوع تجدیدطلبی و اصلاحات را بدعت و حرام می دانند؛ در همین رابطه بود که آنها تحزب و تشکیل حزب را هم نوعی تقلید از غرب قلمداد کرده و حرام اعلام کرده بودند... مجله «مثلث» شماره 15، مورخ 23/11/90
در ابتدا کمی در رابطه با سلفی های مصر و پیشینه آنها توضیح دهید؟
سلفی گری یک صفت کلّی و مفهوم عام است و شامل تمام کسانی می شود که خواستار بازگشت به سیره و روش «سلف صالح» هستند و در واقع همه احزاب یا شخصیت هایی که خود را سلفی می دانند و می نامند، مدعی هستند که مسلمان ها باید به خویشتن خویش بازگردند که همان تبعیت از سیره پیامبر اکرم(ص) و صحابه آن حضرت است. در بلاد عربی اغلب یا همه احزاب اسلامگرا در مرام نامه یا برنامه خود، سلفی بودن حزب را ذکر می کنند و در همین رابطه می بینیم که شهید شیخ حسن البنا، مؤسس اخوان المسلمین در مصر هم ضمن اعلام مواضع خود، اخوان را «حرکتی سلفی» می نامد، به این مفهوم که خواستار بازگشت به سیره و روش سلف صالح و حتی احیای خلافت اسلامی هستند و این مسئله را حسن البنا در کنگره پنجم جمعیت در مصر رسما اعلام داشت که اخوان المسلمین خلافت را رمز وحدت اسلامی و نمایانگر پیوند بین ملت های مسلمان می داند که می تواند همگان را زیر یک پرچم گرد آورد و روی همین اصل «بر همه مسلمانان واجب است که این مسأله و موضوع را به عنوان یک تکلیف و واجب شرعی بدانند و در راه تحقق آن اهتمام بورزند.»
علاوه بر اخوان المسلمین، حزب التحریر الاسلامی هم که توسط شیخ تقی الدین نبهانی فلسطینی، تأسیس شده بود و یکی از احزاب فراگیر در دنیای عرب به شمار می رود، نخستین هدف حزب را ایجاد و احیاء خلافت اسلامی و بازگشت به سیره «سلف صالح» قرار داد. همچنین این حزب کتاب هایی را هم در رابطه با مسئله خلافت تألیف و منتشر ساخت که هنوز هم مورد استفاده هواداران این حزب است.
بنابراین، سلفی گری با این مفهوم کلی و عام، در همه بلاد عربی در قرون پیشین هم وجود داشته و البته در یک قرن اخیر دایره وسیع تری یافته و هواداران بیشتری در بلاد عربی ـ اسلامی به ویژه در مصر پیدا کرده است.
این گروه در حال حاضر چه وضعیتی در مصر دارد و در حکومت جدید جایگاه شان به چه صورت است؟
هواداران سلفی گری در مصر فقط یک گروه و یک سازمان نیستند، بلکه جمعیت ها و سازمان های کوچک و بزرگ متعددی هم اکنون در مصر به عنوان «سلفی» فعالیت دارند که هر گروهی هم برای خود «شیخ» یا «مرشدی» دارد و هر کدام هم طبق سلیقه مرشد خود، فتوا صادر می کند و اقداماتی را انجام می دهد. البته پیش از انقلاب جوانان در مصر، هواداران سلفی گری از هر گونه فعالیت سیاسی خود را کنار کشیده بودند و حتی بعضی از فرقه های آن، قیام علیه حسنی مبارک را حرام اعلام کردند، اما ناگهان و با احساس پیروزی انقلاب به صحنه آمدند و چندین حزب تأسیس نمودند که حزب «النور» و حزب «الفضیله» و حزب «الاصلاح» مصر از عمده ترین آنهاست و هر کدام هم روزنامه ای به عنوان ارگان خود منتشر می سازد. این گروه ها در انتخابات پارلمانی اخیر بعد از اخوان المسلمین که 48 درصد آرا را به خود اختصاص دادند، توانستند 25 درصد آرا را به دست آورند... صحبت در مورد جایگاه آنها در حکومت هنوز کمی زود است چون هنوز در مصر حکومتی تشکیل نشده تا جایگاه احزاب مشخص شود. فقط یک پارلمان تشکیل شده که اغلب احزاب پنجاه گانه جدید الولاده و احزاب و جمعیت های قدیمی در آن نمایندگانی دارند، ولی حاکمیت اصلی همچنان با ژنرال های وابسته به حسنی مبارک است که تاکنون زمام امور را در دست دارند. البته اخیراً از طرف جمعیت ها، احزاب و جوانان انقلابی فشار زیادی بر آنها وارد شده تا انتخابات ریاست جمهوری زودتر انجام شود و ژنرال ها یا بازنشسته شوند یا به پادگان ها بازگردند.
ارتباط سلفی های مصر با سعودی ها و رژیم صهیونیستی چگونه است؟ آیا حمایت های عربستان در فعالیت های اخیر آنها تأثیر داشته است؟
اغلب گروه های سلفی مصر از حمایت های مالی و سیاسی آل سعود و آل قطر برخوردارند و چند صد میلیون دلار برای پیروزی آنان در انتخابات به این گروه ها کمک مالی کرده اند و اگر این حمایت ها و کمک ها نبود سلفی ها نمی توانستند به این موفقیت چشمگیر در انتخابات برسند، ولی پول نفت آل سعود و آل شیوخ منطقه خلیج فارس به مصر سرازیر شد، در دورترین و محروم ترین نقاط کشور بین نیازمندان توزیع گشت و آنها توانستند آرای آنها را به سوی خود جلب کنند. اما اینکه آنها با صهیونیست ها هم ارتباط دارند یا خیر، اطلاع دقیقی در دست نیست و به نوشته های غربی ها هم در این زمینه ها نمی توان اعتماد کرد، ولی به نظر من آنها وقتی آل سعود را در کنار خود دارند، دیگر نیازی به صهیونیست ها نخواهند داشت! چون فعلا آل سعود و شیوخ منطقه وظایف صهیونیست ها و آمریکا را به عهده گرفته اند و به خوبی هم آن را انجام می دهند... به عنوان نمونه شیخ قطر، مصلح جهان اسلام شده و در هر نقطه ای با پخش دلار فعالیت دارد و حتی اسلحه صادر می کند و مخالفان بعضی از کشورها را که به آمریکا و صهیونیسم روی خوش نشان نمی دهند، تقویت می کند!
بی مناسبت نیست اشاره کنم که در بعضی از جرائد ما هم نقل شده بود که برخی از رهبران اخوان المسلمین و حزب النور گفته اند که قرارداد ننگین «کمپ دیوید» را محترم خواهند شمرد؛ به نظر من این ادعا صحت ندارد چون نه با منطق و برنامه های آنها سازگار است و نه با خواست مردم مسلمان مصر... ظاهرا آنچه آنها گفته اند این است که همه قراردادهای بین المللی را برای تأیید یا لغو به پارلمان ارجاع خواهند داد و نظریه پارلمان را محترم خواهند شمارد.
درواقع باید پذیرفت که اخوان و اسلامگراها با درایت سیاسی خاصی نمی خواهند پیش از تشکیل حکومت و استوار شدن امور، در همان حرکت اول خود را مغلوب دشمن بنمایند. همانطور که در آغاز انقلاب و مسأله انتخابات هم به طور مکرر نقش خود را کم اهمیت جلوه دادند تا دچار سرنوشت «جبهه نجات اسلامی» الجزایر نشوند. در همین راستا حتی بعضی ها ادعا کردند که برخی از اعضای اخوان و حزب النور در قطر با صهیونیست ها ملاقات داشته اند! ولی به نظر می رسد این نوعی جنگ روانی از سوی خود صهیونیست هاست که برای ایجاد واکنش از سوی اخوان و حزب النور آن را شایع کرده اند. همانطور که درباره «عبدالحکیم بلحاج» فرمانده کنونی ارتش لیبی در طرابلس اعلام کردند که او به سوریه رفته و با ارتش آنجا می جنگد! در حالیکه او همچنان در طرابلس لیبی است و البته یکی از تندروان اخوانی است که با دولت سوریه مخالف است. داوری در این زمینه ها را باید به بعد از تشکیل دولت جدید و انتخابات ریاست جمهوری مصر موکول کرد.
با توجه به اینکه این گروه نیز اسلامگراست گرایشات شان چه تفاوت هایی با اخوانی ها دارد؟ آیا در عرصه قدرت مصر، سلفی ها می توانند رقیبی جدی برای اخوان باشند؟
به رغم اینکه سلفی های کنونی مصر هم گرایش اسلامی دارند، ولی برنامه های آنها با اخوان تفاوت های بنیادین دارد. اخوان در واقع نماینده «اسلام معتدل» در منطقه است ولی سلفی ها اغلب روش های افراطی در همه زمینه ها را دنبال می کنند.
برای نمونه می توان اشاره کرد که سلفی ها در امور دینی خیلی متحجر هستند و هر نوع تجدیدطلبی و اصلاحات را بدعت و حرام می دانند؛ در همین رابطه بود که آنها قبلاً تحزب و تشکیل حزب را هم نوعی تقلید از غرب قلمداد کرده و حرام اعلام کرده بودند.
... یا در رابطه با زیارت مقابر اهل بیت باز اعلام موضع کرده و آن را حرام اعلام کرده اند. آنها برای رفع این بدعت! در مصر در اوایل بحران انقلاب جوانان هم به مقابر اهل بیت علیهم السلام در قاهره به قصد تخریب، حمله کردند که با مخالفت شدید شیخ الازهر، شیخ احمد الطیب و مفتی مصر، شیخ علی جمعه و دیگر علمای الازهر و اخوان المسلمین روبه رو شدند؛ آنها پس از چند مورد کوچک آتش سوزی و تخریب مجبور شدند، سکوت کنند.
زنان وابسته به سلفی ها در مصر نه تنها نقاب کامل بر صورت دارند بلکه برای پوشش چشم ها باید از عینک دودی استفاده کنند و این قبیل بانوان در سراسر مصر، به ویژه در قاهره به چشم می خورند. نمونه های آنها در مغرب و حتی در بلاد اروپایی هم دیده می شوند. البته معلوم نیست در زمان پیامبر اکرم(ص) اگر زنان نقاب می زدند، عینک از کجا می آوردند که اینها می خواهند زنان به سیره زنان سلف عمل کنند؟
این سلفی های افراطی شیعه را هم رافضی می دانند و تصوف و عرفان را بدعتی در دین می شمارند. در حالی که در مصر بیش از هشتاد طریقه صوفیه وجود دارد که میلیون ها نفر پیرو دارند و همه آنها البته محب اهل بیت هستند و اغلب مراسم «ورد و ذکر» خود را هم در مساجد منتسب به اهل بیت برگزار می کنند.
اشاره به یک نمونه از اقدامات و فتاوی شیوخ این گروه های افراطی سلفی بی مناسبت نخواهد بود: «ممدوح جابر» یکی از شیوخ سلفی ها در قاهره هنگام انتخابات اعلام کرد که انتخابات صحنه برخورد میان حق و باطل است و آنگاه سلفی ها را حق و بقیه را باطل نامید. شیخ دیگری نیز لیبرال ها و سکولارها را خارج از دین و مرتد و کافر توصیف و اعلام کرد که رأی دادن به غیر از اعضای حزب النور حرام است!
از همه جالب تر آنکه شیخ محمود عامر، یکی دیگر از شیوخ معروف سلفی ها، در دوره حسنی مبارک و قبل از آغاز انقلاب فتوا داده بود که ریختن خون محمد البرادعی که با رئیس حسنی مبارک مخالفت می ورزد مباح است! پس از پیروزی انقلاب جوانان در مصر شاهد بودیم که از نظر سلفی ها هم حزب حلال شد و هم حضور در پارلمان دیگر تقلید از غرب نبود! به هر حال حضور این نوع افراد با این اندیشه های قرون وسطایی در واقع برای آینده مصر خطرناک خواهد بود و ظاهراً اخوان المسلمین یا هر حزب دیگری که قدرت و حکومت را در دست بگیرد با دشواری های زیادی روبه رو خواهد شد.
با توجه به تفاوت های اساسی در اندیشه و عمل، ائتلاف اخوان با سلفی های افراطی بعید به نظر می رسد، مگر آنکه «دوستان نوری» هاله ای از نور را در کرسی قدرت و مجلس ببینند و به راه راست هدایت شوند! به این نکته هم اشاره کنم که در دور دوم انتخابات که در بعضی استان ها رقابت بین اخوان، حزب النور و احزاب سکولار وجود داشت اخوان با نوری ها همکاری کردند و بر سکولارها پیروز شدند؛ اگر معتقد باشیم که در عالم سیاست هیچ چیز غیرممکن نیست، می توان انتظار ائتلاف را هم داشت، گرچه نوری ها اعلام کرده اند که قصد ائتلاف ندارند.
اشاره کردید که سلفی ها در مصر، از یک گروه و حزب تشکیل نشده اند، چگونگی این امر را بیشتر توضیح دهید؟
جمعیت های سلفی در مصر، در 50 سال گذشته بالغ بر 25 سازمان و گروه بودند که با نام ها و عناوین مختلف فعالیت می کردند. از جمله جنبش صالح سریه، جند الرحمن، التوقف والتبیین، الأماره، البیعه، الامر بالمعروف و النهی عن المنکر، السماویه، الدعوه، القطبیون و... این گروه ها در قاهره یا استان های مختلف مصر فعالیت می کردند ولی چون رهبری برجسته ای نداشتند، به تدریج خودبخود منحل شدند. اما فعال ترین و سازمان یافته ترین گروه های سلفی در دوران سادات و مبارک، جماعت المسلمین بود که بعدها به جماعت التکفیر و الهجره معروف شد. آنها علاوه بر حاکمیت، کل جامعه را جاهل و خارج از دین خدا می دانستند. بنابراین از اعضای خود می خواستند از شهرها به روستاها یا کوه ها کوچ کنند!! از جمله اقدامات آنها ربودن شیخ ذهبی، وزیر اوقاف پیشین مصر بود؛ پیرمردی که به قتل رسید. رهبری این گروه در آن زمان، پس از صالح سریه با شکری مصطفی بود که او هم بازداشت و اعدام شد... البته همزمان با فعالیت جماعت المسلمین در قاهره سازمان جهاد اسلامی هم در اسکندریه با اندیشه سلفی افراطی، به رهبری احمد صالح عامر تأسیس شد که پس از مدّتی تمامی اعضای آن دستگیر و به دادگاه فرستاده شدند. پس از انحلال این سازمان در سال 1980 م، گروه جهاد اسلامی دوم به وجود آمد که فقط نامی از آن اعلام شد اما گروه جهاد اسلامی سوم به رهبری محمد عبدالسلام فرج به وجود آمد که او رساله «الفریضه الغائبه» را منتشر کرد و هجرت از شهرها را نپذیرفت. ولی جهاد بر ضد حاکمان را واجب اعلام نمود و در همین راستا انور سادات به قتل رسید. پس از این بر تمامی رهبران و اعضای سازمان دستگیر و محاکمه شدند.
گروه سلفی الناجون من النار (نجات یافتگان از آتش) به رهبری دکتر مجدی هم یکی از سازمان های کوچک افراطی بود که با چند ترور مقامات دولتی معروف شد ولی با دستگیری اعضای آن و فرار دکتر مجدی فعالیت آن خاتمه یافت. گروه الجماعه الاسلامیه به رهبری شیخ عمر محمد عبدالرحمن هم یکی دیگر از سازمان های افراطی فعال بود که پس از ترور سادات و آزادی شیخ از زندان، توسط وی تأسیس شد و مانیفست خود را تحت عنوان «کلمه حق» منتشر ساخت. در آن کتاب در مسأله تکفیر جامعه، حکومت، جهاد و ترور طاغوتیان تجدید نظر کرد. با دستگیری و محاکمه ده ها نفر از اعضای جماعت، شیخ عبدالرحمن برای تبلیغ به آمریکا رفت و در آنجا بازداشت شد که تاکنون نیز در زندان آمریکایی ها محبوس است.
این ها سازمان های سلفی افراطی یا به قول خودشان جهادی بودند. اما دو گروه سازمان یافته تر و دور از سیاست نیز با اندیشه سلفی در مصر وجود داشت که یکی تحت عنوان جمعیت شرعیه خیریه فعالیت داشت و گستره نفوذ آن در سراسر کشور با بیش از 350 شعبه مشخص بود. فعالیت آن بیشتر خدمات اجتماعی، آموزشی، بهداشتی و اقتصادی بود، بنابراین از نفوذ خاصی برخوردار بود. گروه دوم تحت عنوان انصار سنت محمدی در قاهره تأسیس شده بود و بیشتر فعالیت فرهنگی داشت و نشریه التوحید را منتشر می کرد. آنها به وضوح در مقالات خود افکار وهابیگری آل سعود را تبیین می کردند. و با «روافض!» و اندیشه تقریب بین مذاهب اسلامی به شدت مخالف بودند.
این دو جمعیت سلفی پس از پیروزی انقلاب به صورت رسمی و قانونی وارد میدان شدند و در واقع حزب النور را تحت پوشش خود قرار دادند و همانطور که اشاره کردم بخشی از همین سلفی ها، حسنی مبارک را ولی امر می دانستند و شرکت در تظاهرات را حرام اعلام کرده بودند حتی یکی از اعضای آن در میدان التحریر حضور یافت تا در ضرورت وجوب ترک صحنه تظاهرات سخنرانی کند! اما جوانان او را که چند هفته پیش در تلویزیون مصر هم حضور یافته و خواستار توقف تظاهرات و اجتماعات و حفظ آرامش و امنیت کشور شده بود، از میدان التحریر بیرون راندند.
اکنون مصر است و حکومت ژنرال ها و فعالیت احزاب قدیم و 50 حزب جدید با اندیشه های سکولار و سلفی و توطئه های صلیبی ها و ارتجاع عرب تبلور یافته در آل سعود و آل قطر.