درباره سابقه حركتهای اسلامی در آن كشور آفریقایی و نقش و اندیشه شیخ حسن الترابی، مطالبی در كتاب «حركت اسلامی در سودان» مطرح ساختهام كه علاقه مندان میتوانند به آن مراجعه كنند و اینك به مناسبت درگذشت این مرد بزرگ و اندیشمند، مطالب و خاطرات دیگری، مطرح میشود كه در واقع میتواند تكمیل كننده مسائل مطرح شده در آن كتاب باشد.
حسن عبدالله ترابی در سال 1932 در «كسلا» در شرق سودان، در خانوادهای سرشناس و معروف به علم و دین، به دنیا آمد. پدرش یكی از مشهورترین قاضیان شرع در عصر خود بود. حسن ترابی در كودكی قرآن را به طور کامل حفظ نمود و در كنار پدر به آموختن ادبیات عرب و مقدمات علوم شرعی پرداخت و به سرعت در این رشته پیشرفت كرد و سپس به آموختن زبانهای خارجی و فلسفه و فرهنگ غربی مشغول شد.
ترابی در سال 1951 وارد دانشگاه خرطوم ـ پایتخت سودان ـ شد و پس از اخذ لیسانس در رشته حقوق، به انگلستان رفت و در دانشگاه لندن فوق لیسانس خود را گذراند و برای دوره دكتری به دانشگاه سوربن پاریس رفت. او در این دوران به تکمیل زبانهای انگلیسی، فرانسه و آلمانی پرداخت و پس از بازگشت به سودان، به استادی در دانشگاه خرطوم منصوب گردید و مدتی نیز رئیس دانشكده حقوق دانشگاه شد و در همین برهه به سازمان «المیثاق الاسلامی» كه در واقع شعبه اخوان المسلمین در سودان بود، پیوست و به سبب آشنایی با علوم و فنون جدید و تحرك در میدان سیاست، رهبری فكری حركت اسلامی در سودان را به عهده گرفت و پس از استعفای الرشید الطاهر مرشد اخوان المسلمین سودان، ترابی به جای او نشست و مدت پنج سال این سمت را به عهده داشت تا اینكه «سازمان اسلامی میثاق» جدیدی را پایهگذاری کرد و با «حزب الانصار» همكاری نمود؛ اما با كودتای 1969 ژنرال جعفر نمیری، جبهه «المیثاق الاسلامی» و سازمانهای اسلامی دیگر منحله اعلام گردید و رهبران آن از جمله حسن الترابی دستگیر و زندانی شد و به مدت هفت سال در زندانهای رژیم دیكتاتوری سودان به سر برد.
اما به علت مشكلات بیشمار داخلی و كودتای ناموفق كمونیستها به رهبری سرگرد عطاءالله، ژنرال نمیری با «اسلام گرایان» كنار آمد و ترابی هم از زندان آزاد شد و حكومت وعده داد كه كشور را مطابق قوانین دینی یا همان شریعت اسلامی اداره کند و در همین رابطه بود كه دكتر ترابی پست وزارت دادگستری را پذیرفت تا بتواند در اجرای احكام شرعی، كمك كار حكومت باشد... دولت نمیری آغاز اجرای احكام اسلامی را به طور رسمی در سال 1983 اعلام نمود، اما به علت سوء اداره و عدم توجه لازم در اجرای احكام و انحراف از مسیر واقعی، جبهه المیثاق الاسلامی و گروه دكتر ترابی و یارانش، به مخالفت برخاستند و در نتیجه، ترابی برای سومین بار در دوره حكومت ژنرال نمیری به زندان افتاد!
... دولت نمیری با كودتای ژنرال سوار الذهب سقوط كرد و یك دولت غیرنظامی، با همكاری الصادق المهدی (رئیس حزب الامه) و حسن الترابی (رهبر المیثاق الاسلامی) و سازمان اخوان المسلمین، به وجود آمد. فعالیت اسلام گرایان در این دوران چشمگیر بود؛ ولی نارضایتیهای فراوان در میان اقوام و قبایل و احزاب سیاسی مختلف سودانی ادامه یافت و نظامیان جوان بر ضد دولت غیرنظامی قیام كردند و دولت حاكم سرنگون گردید. البته بعدها گفته شد كه مغز متفكر این كودتا، خود دکتر ترابی بوده و به همین دلیل هم حدود ده سال تمام بر اریكه قدرت، از جمله ریاست مجلس، تكیه زد. در واقع سازمانهای وابسته به جبهه میثاق اسلامی، با طرحی كه از طرف ترابی تهیه شده بود، در سال 1989 كودتایی را اجرایی كردند و ژنرال عمر حسن البشیر را به عنوان رئیس دولت سودان انتخاب كردند كه ترابی درباره اش گفت: «بشیر هدیه الهی برای ما بود»! و البته ترابی نخست در عمل، رهبری «حكومت نجات» را به عهده داشت و ژنرال بشیر، رئیس دولت رسمی بود؛ اما پس از مدتی بشیر پایههای حكومت خود را استحكام بخشید و با دخالت قدرتهای منطقهای، تداوم ائتلاف سیاسی میان البشیر و ترابی ناممكن گردید و ژنرال بشیر با بسیج همه جناحها و شخصیتهای مخالف سیاستهای ترابی، با یك سلسله اقدامات غیرمنطقی گسترده، ترابی را كه در واقع بشیر را به قدرت رسانده بود، از دایره قدرت دور ساخت و پس از بركناری هم، به علت ادامه فعالیتهای سیاسی ترابی، چندین بار او را به زندان انداخت و حتی یك بار دادگاهی در یك محاكمه قلابی، برای وی تقاضای اعدام كرد!
اختلاف اصلی ترابی و بشیر، بر سر رهبری «كنگره ملی» بود كه پس از برگزاری همایش سراسری اعضای كنگره رخ داد. در این همایش، كمیتهای برای آشتی تشكیل شد كه در آن شیخ حسن الترابی به عنوان «دبیر كل و رئیس شورای رهبری» كشور انتخاب گردید و ژنرال عمرالبشیر فقط لقب رئیس افتخاری! حزب را دریافت نمود. در واقع ترابی به این نتیجه رسیده بود كه ادامه حكومت نظامیان ضرورتی ندارد و باید ورود به مرحله اداره شورایی امور فراهم گردد كه در واقع به مفهوم پایان قدرت و اختیارات رئیس جمهوری بود و این موجب پیدایش بحران جدی در روابط بین رهبری و حاكمیت گردید؛ به ویژه كه مجلس ملی سودان، تحت ریاست ترابی طرح انتخاب فرمانداران ایالتهای كشور با آرای مستقیم مردم، نه انتصاب آنان توسط رئیس جمهوری را تصویب کرد و از سوی دیگر با اصلاح قانون سیاسی، مقرر گردید كه برای اداره كشور نخست وزیری انتخاب شود تا در برابر مجلس ملی پاسخگو باشد... و عمرالبشیر كه اختیاراتش عملاً محدود میشد با یك كودتای جدید، پارلمان را منحل نمود و وضعیت فوقالعاده در كشور اعلام كرد و چون از ادامه همكاری دكتر ترابی و سازمانهای وابسته به او ناامید گشته بود، به حذف كامل آنها اقدام نمود و دیكتاتوری مطلق نظامیان از نو برقرار شد.
البته یكی دیگر از علل اساسی اختلاف بین ترابی و بشیر، مسئله جنوب سودان بود. اخوان و ترابی مخالف سرسخت تجزیه كشور بودند؛ ولی پس از اجرای توطئه و حذف ترابی، ژنرال البشیر، نخست خود را مجری احكام شرع و یك «رهبر اسلامی»! نامید؛ ولی به علت فشارهای غرب و ارتجاع عرب و ضعف كامل او در دریافت مبانی شرعی و فقدان پایگاه اجتماعی و مردمی، حكومتش با ناكارآمدی جدی روبرو شد، امّا او با سركوب هر نوع مخالفتی همچنان بر سر قدرت باقی ماند و در مورد جنوب سودان كه اكثر مردمش را مسیحیان تشكیل میدهند، نخست شكل فدرالیسم یا خودمختاری را پذیرفت؛ اما توطئه تکمیل نشده بود و با توجه به نقشه قدیمی استعمار در خصوص تجزیه سودان، سرانجام البشیر برگزاری یك همه پرسی را در ژانویه 2011 پذیرفت و در نتیجه، سودان جنوبی اعلام استقلال كرد! و یكی از بزرگترین كشورهای اسلامی در قاره آفریقا دچار تجزیه شد كه یك خیانت علنی و نابخشودنی بود و عجیب آنكه البشیر با وجود ارتكاب جنایات جنگی در منطقه دارفور و محکومیت در دادگاه لاهه و صدور حكم بینالمللی بازداشتش، همچنان بر سر كار است و آزادانه به كشورهای مختلف جهان سفر میكند و حكم بازداشت او اجرا نمیشود!
سابقه جریان اسلام سیاسی در سودان
جریان اسلام سیاسی در سودان شامل گرایشها و حركتهای مختلفی میگردد كه عمدهترین آنها حزب امت (به رهبری صادق المهدی، نوه مهدی سودانی)، حزب جبهه ملی (به رهبری میرغنی، پیروان «ختمیه» یك فرقه صوفی ریشه دار) و اخوان المسلمین است كه تاریخ پیدایش آن در سودان، به دوران نخستین تشكیل اخوان المسلمین در مصر بازمیگردد. در آن برهه جمالالدین السنهوری، صادق عبدالله عبدالماجد و علی طالب الله نخستین پیام رسانان اخوان المسلمین بودند كه در سال 1946 رهسپار سودان شدند و شعبههایی از سازمان اخوان را در چند شهر سامان دادند كه فعالیت آن، از نظر دولت قانونی نبود؛ ولی در مراحل نخست تأسیس رسمی و قانونی سازمان در سال 1954، راشد الطاهر به عنوان مرشد یا المراقب العام (ناظر عام) انتخاب گردید و سپس با حضور شیخ حسن ترابی در صحنه و پیوستن وی به سازمان، اخوان در حوزه وسیعی به ویژه محافل دانشجویی و جوانان نفوذ و گسترش یافت.
در 1956 در برنامه اساسی منتشر شده اخوان، سازمان خواستار تشكیل یك «جمهوری اسلامی» با هدایت یك «رهبر اسلامی» شده بود که به موجب آن یك مجلس ملی مبتنی بر شریعت اسلامی تشكیل میگردید كه اساس آن بر پایه «شورا» استوار بود و در سایه آن، آزادیهای فردی و اجتماعی، با مراعات اصول شریعت، برای همگان فراهم میشد كه البته این امر شامل افراد غیر مسلمان نیز میگردید... در آن برهه و پس از كودتای ژنرال عبود در سال 1958، سازمان اخوان به رهبری راشد الطاهر برای مبارزه با فشار و سركوب، به یك كودتای ناموفق دست زد كه راشد دستگیر و زندانی شد و چند نفر از افسران جوان عضو سازمان كه در كودتا شركت داشتند، اعدام شدند...
در این مرحله بسیار خطیر و دشوار شیخ حسن ترابی به طور عملی رهبری اخوان المسلمین را به عهده گرفت و به مبارزه ادامه داد و پس از سرنگونی حكومت ژنرال عبود، ترابی با اندیشههای جدید و طرح نو به میدان آمد و «جبهه میثاق اسلامی» را احیاء کرد و خواستار ایجاد یك «نظام جمهوری شورایی» به جای نظام پارلمانی گردید و با همكاری حزب امت (صادق المهدی) و چند سازمان دیگر، به تدوین یك قانون اساسی جدید كه مبتنی بر شریعت اسلامی بود پرداخت؛ اما كودتای ژنرال جعفر نمیری اجرای قانون جدید را غیرممكن ساخت؛ ولی دكتر ترابی علی رغم فشار از هر طرف، این بار به جای انتخاب روش مبارزه مسلحانه با رژیم جدید، راه «عمل گرایی» و «اعتدال» را ترجیح داد و با توجه به حوادث مصر و مصالحه انور سادات با اخوان، نمیری هم به سیاست آشتی ملی و آزادسازی رهبری اسلام گرایان از زندان به همكاری با اخوان روی آورد. البته گروهی از اسلامگرایان همكاری با حكومت نمیری را نپذیرفتند و آن را نوعی «تسلیم طلبی» نامیدند، ولی دكتر ترابی درباره علت قبول همكاری با دولت نمیری گفت: «دولت فعلی تنها یك نمود بیرونی در جامعه است و دولت بعدی پس از پیدایش جامعهای در مسیر اسلام، به تدریج شكل خواهد گرفت؛ یعنی هدف نهایی، تأسیس یك نظام دمكراتیك اسلامی است؛ چون دولت اسلامی بر پایه «شورا» استوار است. در دولت بعدی و در جامعهای شورایی، هر كسی حق مشاركت خواهد داشت و این موجب برطرف شدن اختلافات قومی و قبیلهای در سودان خواهد بود.»
در واقع این تحول فكری زمینه را برای مشاركت ترابی و سازمان او در دولت آشتی ملی نمیری ـ 1977 ـ آماده ساخت و با بازگشت تبعیدیها ـ مانند صادق المهدی ـ و همكاری گروههای كوچك دمكراتیك ملی و یا اسلام گرا آغاز شد؛ ولی پدیده تشكیل یك دولت و جامعه اسلامی شورایی هرگز مورد رضایت غرب و ارتجاع عرب و در رأس آنها بنی سعود قرار نگرفت و البته مشكل اساسی اسلام گرایان و در طلیعه آنها شیخ حسن ترابی هم آن بود كه میخواستند در یك نظام سیاسی سكولار، شریعت اسلامی اجرا شود که در این ایده به رغم تظاهر نمیری به موافقت با آن، به علت ساختار سیاسی غیر دینی حكومت، عملی نبود؛ زیرا یك بخش از نظام حاكم نمیتوانست به عنوان یك كل منسجم عمل كند و به اجرای احكام شریعت بپردازد؛ از این روی، اجرای بعضی از احكام شریعت در امور جزایی، مدنی و تجاری و اجرای سریع حدود و سختگیریهای غیرضروری، نه تنها با موفقیت همراه نبود، بلكه باعث رنجیدگی و دوری مردم از اسلام گردید؛ زیرا که آنها به روشنی شاهد فساد رهبران اصلی نظام سكولار نمیری بودند و نمیتوانستند بپذیرند كه با اجرای چند حكم اسلامی، در یك جامعه اسلامی، زندگی میكنند! و در این شرایط هم سرانجام نمیری كه از قدرتیابی جریان سیاسی و اخوان نگران شده بود، ضمن اعلام غیرقانونی بودن فعالیت احزاب و اسلامگراها، دهها نفر از رهبری اخوان و هم پیمانان آن را بازداشت كرد و به زندان افكند.
ترابی همچنان فعال بود و مبارزه را ادامه داد و پس از سقوط ژنرال نمیری و عدم موفقیت ژنرال عبدالرحمن سوار الذهب در اداره كشور، كودتای ژنرال عمرالبشیر روی داد و همانطور که اشاره کردیم، بعدها روشن گردید که مغز متفكر و طراح اصلی آن، خود ترابی و سازمان او بوده و به همین دلیل هم پس از پیروزی كودتا، به مدت ده سال شریك حكومت گردید و در واقع به عنوان رهبر فكری و معنوی نظام جدید به تحكیم و توسعه نفوذ و قدرت سازمان پرداخت كه همین امر باعث نگرانی ژنرال بشیر شد و با توجه به اختلاف آرا و دیدگاهها، ـ باز همانطور که اشاره کردیم ـ سرانجام دكتر ترابی و یارانش را كنار گذاشت و چندین بار هم او و یارانش را به زندان افکند.
... قبل از این حوادث و بروز اختلافات در کادر رهبری و اداری سودان، این جانب همراه با جناب حجتالاسلام و المسلمین دكتر مصطفی بروجردی ـ سفیر فعلی ایران در تونس ـ به دیدار او رفتم که به تهران آمده بود و به صراحت هشدار دادم كه «مراقب ژنرال» باشد و ضمن اشاره به حوادث تلخ نهضت ملی ایران و نتایج اختلافات دكتر مصدق و جبهه ملی با آیتالله كاشانی و اسلام گرایان، یعنی رهبران واقعی نهضت، گفتم مبادا ژنرال بر ضد او قیام كند؛ ولی ترابی با حسن نیت كامل گفت: «غیر ممكن است، این مرد از فرزندان ماست» ـ هذا لایمکن، الرجل هو من ابنائنا ـ اما دیری نپایید كه این فرزند ناخلف و در واقع «عمل غیر صالح» به تعبیر قرآن، برای جلب رضایت غرب و ارتجاع عرب، کودتای سفید خود را بر ضد ترابی و سازمانهای اسلامی اجرا كرد و در مراحل بعدی هم با اخذ رشوه از بنی سعود، با آنها پیمان مودت بست و به دشمنی با ایران اسلامی پرداخت تا آنجا كه تنها مركز فرهنگی ایران را در سودان بست، و بعد دیپلماتهای ایرانی را هم از خرطوم اخراج كرد و برای رضایت بنی سعود، در مسئله توطئه آتشسوزی سفارت عربستان در تهران، روابط خود را با ایران قطع نمود و حتی اعلام داشت: «امنیت سعودی، مقدم بر امنیت سودان است»! و هم اكنون هم مزدوران او در یمن همراه دژخیمان سعودی به قتل عام مردم مسلمان و بیدفاع مشغولند!
اخوان سودان و ایران
درباره سابقه همكاری اخوان المسلمین سودان و شخص شیخ حسن ترابی با حركت اسلامی و مردم ایران، در اینجا فقط اشاره میكنم كه اخوان المسلمین سودان نخست در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت، با برپایی تظاهرات عظیم خیابانی و تجمعهای پرشكوه در دانشگاهها، از نهضت و حكومت ملی ایران، به ویژه رهبری آیتالله کاشانی حمایت و پشتیبانی كرد كه این تعاون، انعكاس وسیعی در سطح جهانی یافت. در جریانات بعدی حوادث ایران، به خصوص اعدام ناجوانمردانه شهید نواب صفوی، رهبری فدائیان اسلام به دست رژیم شاه، باز اخوان المسلمین سودان تظاهرات گستردهای را سامان داد و با صدور بیانهای اقدام جنایتكارانه رژیم شاه را تقبیح نمود. در واقع میتوان ادعا كرد كه آنها بدون هیچ انتظار و توقعی و فقط به عنوان یك وظیفه اسلامی، همواره از مردم و نهضت اسلامی آن پشتیبانی كرده اند و در جریان انقلاب اسلامی هم این همكاری و پشتیبانی را به اوج رساندند.
... پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دكتر شیخ حسن ترابی همراه شخصیتها و رهبران حركتهای اسلامی بلاد اسلامی دیگر، برای تبریكگویی به ایران آمد و به دیدار امام خمینی(ره) شتافت و پشتیبانی جبهه اسلامی سودان را از انقلاب اسلامی اعلام داشت. او در واقع تنها رهبر بلندپایه اخوانالمسلمین بود كه برای تبریك و اعلام پشتیبانی به ایران آمد و پس از آن تاریخ هم حق ملاقات و دیدار با سران بنیسعود را از دست داد و گویا به او اخطار كرده بودند كه: «دیدار تو با امام خمینی، در واقع نوعی «بیعت» كردن بوده و دیگر جایی در جامعه عربی نداری»! اما موضع دكتر ترابی به رغم فشار فزاینده ارتجاع عرب، هرگز تغییر نیافت و در یك مصاحبه مطبوعاتی با روزنامه «السفیر» چاپ بیروت که خبرنگار پرسید: «آیا انقلاب اسلامی و اندیشه امام خمینی، دارای بازتاب و آثار مثبتی بر رشد موج بیداری اسلامی در منطقه است؟»، گفت: «بدون تردید همین طور است. البته بیداری اسلامی از دهها سال پیش و از هنگام اعلام آمادگی مسلمین برای مبارزه علیه استعمار آغاز شده است و مسلمانها با انقلابهایی چند كه شتابزده بود، علیه استعمار قیام كردهاند، اما این تلاشها در حد مبارزه و رویارویی با عقب راندن استعمار نبوده است. با این همه، عكسالعملهای مسلمین بعداً پختهتر شد و بیداری اسلامی در بعضی از نقاط آغاز گردید، منتهی منحصر به مسأله دعوت و ارشاد دینی بود.
انقلاب اسلامی ایران، اندیشه كار مردمی و استفاده از تودههای مردم را به عنوان هدیهای گرانبها به تجارب دعوت اسلامی در جهان اسلام عطا كرد. تودههایی كه همواره دین در میان آنها زنده مانده است.
مسأله دوم این است كه انقلاب اسلامی ایران به حركتهای اسلامی آموخت كه توكل بر خدا داشته باشند و بكوشند با نیروی حاكم مبارزه كنند و قدرت را در دست بگیرند و این نكته را اثبات كرد كه هرچند قدرت هیأت حاكمه و حامیان خارجی اش زیاد باشد، با توكل بر خدای متعال و تودههای مسلمان میتوان انحرافات را اصلاح كرد. در هر دو جنبه فوق، انقلاب اسلامی ایران الگویی گرانبها برای این مرحله از مبارزه عرضه كرده است. بیتردید این انقلاب، اسلام را در كل جهان بر سر زبانها انداخته است. این از لحاظی مایه خیر است، چون پیام اسلام را به گوش همه جهانیان رساند؛ اما در عین حال، باعث هشیاری جهان غرب هم، در مورد خطر اسلام نسبت به آنان شد و لذا توطئهها و نیرنگها علیه اسلام شروع گردید. با این همه هر جا كه حق فعالتر شد، باطل هم بر تلاش خود افزوده است و این همواره در نبرد حق و باطل، برای اصلاح جهان مورد انتظار است.»
خبرنگار پرسید: «در انتفاضه فلسطین كه امروز بیش از هزار روز از آغاز آن میگذرد، شیوهای نوین اتخاذ شده كه با همه روشهای قبلی در تاریخ و انقلاب فلسطین تفاوت دارد. این همان شیوة كار مردمی است كه در انقلاب سنگ و توسط همه افراد مردم از كودك تا سالخوردگان جلوه یافته است. آیا میتوان گفت كه این نیز از نتایج انقلاب اسلامی است؟»
ترابی گفت: «بله، باید این نكته را یادآور شویم كه عصر ما شاهد دوران پیشرفت تمدن و حضور گسترده دستگاههای تبلیغاتی و ارتباطی نوین است و این، به ملتها نقشی بیش از گذشته میدهد، زیرا امام خمینی با دید نافذ خود، این معنا را درك كرده و از آنجا كه اسلام یك دین ابدی و برای همه مردم آمده، ایشان هم این ارزش مذهبی را در چارچوب واقعیت موجود پیاده كرده است؛ لذا میبینیم همه جنبشهایی كه نه تنها در جهان اسلام، بلكه حتی در اروپای شرقی كه پس از آن رخ داد، حتماً از پیشرفت مادی نوین تأثیرپذیر بوده و این روش جدید را در پیش گرفته كه كارآیی خود را در انقلاب اسلامی ایران به ثبوت رساند.»
همزمان با این دیدارها و اظهارنظرهای رهبری اخوان سودان، كه در مطبوعات كشورهای عربی و غربی انعكاس وسیعی داشت، سازمان و اتحادیههای دانشجویان مراكز علمی و دانشگاهی سودان هم با تشكیل اجتماعات و انتشار بیانیههایی، به پشتیبانی از امام خمینی و انقلاب اسلامی پرداختند. این اتحادیهها در واقع شعبههای دانشجویی سازمان اخوانالمسلمین و حركت اسلامی سودان به رهبری شیخ حسن ترابی بود. برای ثبت در تاریخ ترجمه یكی دو نمونه از بیانیهها و تلگرامهای این اتحادیههای دانشجویی را در اینجا نقل میكنیم:
متن تلگرام تبریك اتحادیه دانشجویان دانشگاه خرطوم به امام:
«...برادر، امام آیتالله خمینی
السلام علیكم و رحمةالله تعالی و بركاته و درود بر سربازان خدا كه به پا خاستند، اما تن به ذلت و خواری ندادند. سلام بر ملت ایران كه عهدهدار مأموریتی شده است كه در توصیف آن دست كم میتوان گفت كه روح تازهای در پیكرة جهان اسلام كه مدتهاست در خواب غفلت به سر میبرد، دمیده است. درود بر مؤمنان كه در پیمان خود با خدا ثابت قدم ماندند، برخی به شهادت رسیدند و برخی دیگر در انتظار شهادتاند، از خدا مسئلت داریم مجاهدتهای همگی شما را بپذیرد و او یاریدهنده شماست.
علاوه بر دوریگزینی از دین، انباشتههای دورانهای انحطاط و سكون و اعتماد به ستمگران باعث گردید تا دولتهای غارتگر آشكارا ثروتهای سرزمینهای ما را به یغما ببرند و ما را از دینمان كه خیر و صلاح ما در عمل به آن است، دور سازند و برای دگرگونسازی هویتمان تلاش كنند تا سرانجام ما را به صورت برده خود درآورند و در این میان، ایران در گذشته از این بابت لطمهای شدید خورده است. و شاید خداوند با مجاهدتهای شما خواسته است به ما یادآوری كند كه دین ما میتواند امتی مجاهد برانگیزد كه با ایمان خویش معجزه میآفریند و طاغوتیان زمین و طغیانشان را متزلزل میكند.
انقلاب شما ای امام، انقلاب عصر ما و پیروزی است. شما به یاری خدا بزرگان را كوچك و كوچكها را بزرگ كردهاید كه عزت از آن خدا و پیامبر و مؤمنان است. انقلاب شما وقتی به پیروزی رسید، امید به رستاخیز نزدیك را در دلهایمان زنده كرد و آنگاه كه به رغم توطئههای دشمنان به میهن بازگشتید، ما آرزو داریم وحدت میان یك میلیارد مسلمان در جهان به تحقق برسد؛ چه، اگر این مسلمانان متحد شوند، دیگر نه در قدس و نه در افغانستان و نه در جاهای دیگر، هیچ مشكل دیگری برای مسلمانان باقی نمیماند.
«كمیته مركزی اتحادیه دانشجویان دانشگاه خرطوم
اطلاعیه اتحادیه دانشجویان دانشگاه خرطوم پیرامون اعتصاب و راهپیمایی حمایتآمیز از انقلاب اسلامی ایران:
«...برادران دانشجو، خواهران دانشجو
به اداره (آموزش) اطلاع داده شد كه كلاسهای درس از ساعت 9 صبح تعطیل خواهد بود. بنابراین راهپیمایی پشتیبانی از انقلاب ایران ـ انقلاب آزادی و مقاومت و مبارزهطلبی ـ رأس ساعت ده صبح از میدان شرقی در روز اول فوریه 1979 به راه خواهد افتاد، و طی آن شعارهای مرگ بر شاه و نابودی خودكامگان، سر خواهد داد و آزادی ملتهای غیور مسلمان را فریاد خواهد كرد. الله اكبر، مرگ بر خودكامگان، خیال بزدلان آسوده مباد.
«كمیته اجرایی اتحادیه دانشجویان دانشگاه خرطوم
علاوه بر راهپیماییهای عمومی و تجمعات درون دانشگاهی و صدور بیانیهها، در یكی از اعلامیههای اخوان در پشتیبانی پس از پیروزی انقلاب و تشكیل دولت موقت، چنین آمده است:
«ای امام، پیروزیهایتان به خواست خدا موج اسلامی است، جمهوری اسلامی امید كسانی است كه ندای منادی به ایمان را شنیدند و به خدای خود ایمان آوردند و مجاهدت كردند. تمام گامهای خجستهتان را تأیید میكنیم و در انتظار برپایی جمهوری اسلامی به سر میبریم. حكومت موقتتان را تأیید میكنیم و از تمام حكومتهای جهان اسلام و سازمانهای آن درخواست داریم كه همگام با موضع گیریهای تودههای مسلمان در كنار شما بایستند. پیروزی از آن شماست. زنده باد ملت مجاهد ایران. ننگ و خواری بر دشمنان آن و دشمنان اسلام.
«اتحادیه دانشجویان دانشگاه خرطوم
البته اینها نمونههایی چند از اعلامیهها و بیانیههای پشتیبانی سازمانهای دانشجویی وابسته به سازمان دكتر شیخ حسن الترابی است و شیخ حسن، علی رغم توطئهها و انتشار اكاذیب از قول وی، همچنان به انقلاب اسلامی وفادار ماند و در راه اهداف آن با تمام توان تلاش نمود.
دعوت برای كنفرانس جبهه اسلامی ـ قومی
... در سایه روابط فرهنگی مستمر، دكتر حسن ترابی به عنوان دبیركل «المؤتمر الشعبی القومی الاسلامی» به مناسبتهای مختلف از این جانب برای حضور در سودان و شركت در المؤتمر الاسلامی العام دعوت به عمل میآورد كه در یكی دو مورد، به علت عدم توفیق حضور، از طریق «مكاتبه» به پیگیری امر پرداختم كه از لحاظ تاریخی اشاره به یك نمونه آن، - که مربوط به دومین کنفرانس عام بود و من موفق به شرکت در آن نشدم - بیمناسبت نخواهد بود.
بسم الله الرحمن الرحیم
الجبهة الاسلامیة القومیة
الامین العام
تاریخ 21/2/1408 هـ
10/1/1988 م
برادر ارجمند السید هادی خسروشاهی مشاور وزیر خارجه
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
برای تحكیم روابط و تكمیل تجربهها و مبادله آگاهیها، خوشوقت هستم كه از شما برای حضور در دومین مؤتمر عام جبهه اسلامی ـ قومی، دعوت كنم كه از تاریخ پنجشنبه 25 جمادی الاولی 1408 هـ مطابق 14 دسامبر 1988 م تا روز شنبه 27 جمادیالاولی 1408 هـ مطابق با 16 دسامبر 1988 م در خرطوم، منعقد خواهد شد.
جلسات مؤتمر پنجشنبه ساعت 6 بعد از ظهر آغاز و برنامه تا شب شنبه ادامه مییابد.
چون مدیریت مؤتمر، مسئول استقبال از شما است و ترتیب پذیرایی به عهده آنست، انتظار دارد تاریخ وصول به فرودگاه خرطوم را اعلام دارید.
.با صادقانهترین آرزوها و دعاوی ما برای شما، در راه استواری و توفیق
دكتر حسن عبدالله الترابی
ـ دبیر كل ـ
«سماحة الاستاذ، الأخ الدکتور حسن الترابی المحترم
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
دعوت شما از اینجانب برای شرکت در مؤتمر عام دوم جبهه اسلامی، متأسفانه وقتی به دست من رسید كه در لندن مشغول معالجه بودم. بدینوسیله ضمن تشکر از ارسال دعوت، از اینکه نتوانستم در مؤتمر شرکت کنم عذرخواهی میکنم و از خدای بزرگ برای شما و جبهه اسلامی و ملت برادر سودان، درخواست توفیق خدمت میكنم و امیدوارم كه روابط برادرانه فیمابین ما و شما، علی رغم توطئههای دشمنان اسلام به ویژه ارتجاع عرب، همچنان استوار و مستحكم باقی بماند.
فرصت را مغتنم شمرده به واجب اخوت اسلامی که نصح برادر مسلمان است، عمل کرده و دو نكته را یادآور میشوم:
1ـ حجتالاسلام و المسلمین سید مهدی حكیم از علمای معروف عراق به هر حال میهمان شما و ملت سودان بود و متأسفانه دشمنان اسلام از حسن سلوك و اخلاق مردم سودان سوءاستفاده كرده، ایشان را در ملأ عام ترور كردند و البته این آرزوی همه ما است كه عاقبت زندگی ما شهادت در راه خدا باشد و طوبی له... اما این امر از وظیفه شرعی و اخلاقی شما در قبال تعقیب و توقیف و قصاص عاملان این جنایت نمیكاهد.
مردم مسلمان ایران و مردم مظلوم عراق انتظار دارند به هر نحوی كه مقدور و ممكن است در مورد افشای عاملین جنایت و محركین آن، بدون ملاحظات روشهای دیپلماسی اقدام لازم را به عمل آورید.
2ـ در مجله التضامن، در مصاحبهای منسوب به شما، حجاج بی سلاح ایرانی مسئول حوادث خونین قتلعام حجاج در مكه مكرمه معرفی شدهاند. ما امیدواریم كه نقل این جملات از شما صحت نداشته باشد و به همین دلیل همچنان انتظار میرود كه كذب بودن جملات منسوب به شما را طی بیانیه یا مصاحبهای، اعلام فرمایید و در غیر این صورت و بیتردید شما برادر مسلمان، در یوم الجزاء، در رابطه با این شهادت خلاف واقع، عندالله سخت مورد سؤال خواهید بود.
کلیه اسناد و افلام موجود نشان میدهد که پلیس آل سعود، حجاج بی سلاح را در حرم امن الهی و در حین اعلام برائت از کفار و مشرکین، قتل عام کرده اند... و جای تعجب خواهد بود که برادر مسلمانی، خلاف این امر را بیان دارد.
از خدای بزرگ سلامتی و توفیق روزافزون شما را خواستارم. با سلام و درود به همه برادرانی که در کنار شما، در جبهه اسلامی، به خدمت خدا و خلق خدا مشغولند.
و السلام علیکم اولاً و آخراً
اخوکم فی الله
«سیدهادی خسروشاهی
ادامه دارد...